امام حسین (ع) | زندگینامه از تولد تا شهادت
زندگینامه امام حسین (ع)
ولادت حسین بن علی (ع)
ولادت امام حسین (ع) به روایتی در پنجم ماه شعبان بوده است، اما در نظر علامه مجلسی آن حضرت در روز سوم شعبان سال چهارم هجری در مدینه منوره زاده شدند.
این طفل بنابر روایت با این که شش ماهه متولد شده بود، ولی از نظر قوای جسمی و روحی در کمال زیبایی و نهایت اعتدال بود.
چون امام حسین (ع) به دنیا آمد، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به اسماء بنت عمیس فرمودند که فرزندم را بیاورید. اسماء امام حسین علیه السلام را در جامعه سفیدی پیچیده به خدمت پیامبر اکرم آورد. حضرت او را گرفتند و در دامن خود گذاشتند. آنگاه در گوش راست او اذان، و در گوش چپش اقامه گفتند.
در این هنگام جبرئیل نازل شد و سلام خداوند جل و علا را رساند و گفت: خداوند می فرماید نام او را حسین بگذار و پیامبر نیز چنین کردند.
در مناقب، ابن شهر آشوب آمده است، وقتی که حسین علیه السلام چشم به جهان گشود، مادرش فاطمه سلام الله علیها بیمار و شیرش خشک شد. پیامبر صلی الله علیه و آله هرچه جستجو کرد نتوانست دایه ای برای فرزندش حسین پیدا کند. از این رو آن حضرت انگشت ابهام خود را در دهان کودک گذاشت و مکید؛ و خداوند در انگشت ابهام آن حضرت، روزی کودک را قرار داده بود.
در روز هفتم ولادت امام حسین علیه السلام پیامبر فرمودند سر نوزاد را بتراشند و هم وزن سرش نقره صدقه دهند و گوسفندی برای او عقیقه کردند، و ران آن گوسفند را برای قابله فرستادند و سر مبارک نوزاد را عطرآگین کردند.
شیخ صدوق در امالی از امام صادق علیه السلام چنین روایت کرده است: یکی از فرشتگان پروردگار به نام فُطرُس که بر اثر کلی کار بال و پرش شکسته بود، همراه جبرئیل و دیگر فرشتگان برای تهنیت میلاد حضرت خدمت رسول اکرم رفت، و با توصیه پیامبر اسلام فطرس بال و پر خویش را به بدن امام حسین علیه السلام مالید و از برکت مولود، توانایی پرواز را بازیافت.
کنیه حسین بن علی (ع)
کنیه امام حسین علیه السلام “اباعبدالله” و القاب مشهور ایشان عبارتند از:
زکی، سبط، سید، رشید، طیب، وفی، مبارک، التابع لمرضاه الله، الدلیل علی ذات الله.
برترین لقبی که پیامبر صلی الله علیه و آله بر او و برادرش گذاشتند “شباب اهل الجنه” به معنای سرور جوانان بهشت است. همچنین آیه تطهیر در شان ایشان نازل گشته است.
امام حسین (ع) از جمله کسانی هستند که در زمان ظهور امام زمان رجعت خواهند کرد.
فرزندان و همسران امام حسین
همسران و فرزندان امام حسین علیه السلام، پنج همسر و شش پسر و سه دختر بودند:
- علی اکبر (علی بن الحسین)، از مادری به نام ابی مرّه، که در کربلا شهید شد.
- علی اوسط (زین العابدین) و علی اصغر، از مادری به نام شاهزنان یا شهربانو دختر یزدگرد ساسانی.
- عبدالله شیرخواره و سکینه، از مادری به نام رباب دختر امرئُ القیس که بسیار مورد علاقه امام علیه السلام بود. عبدالله در کربلا به تیر حرمله به شهادت رسید.
- محمد و جعفر، از مادری به نام قضاعه که هر دو در زمان حیات پدر درگذشتند.
- زینب و فاطمه از مادری به نام ام اسحق دختر طلحه بن عبیدالله تیمی.
- رقیه
در میان فرزندان پسر فقط امام زین العابدین علیه السلام باقی می ماند تا نسل امامت باقی ماند.
کودکی حسین (ع)
امام حسین علیه السلام پس از ولادت با نوای دلنشین از آن پیامبر اکرم، روح و جانش نورانی و الهی شد. اذان پیامبر در گوش نوزاد، زیباترین سرود را در دل او بر جای گذاشته و چنان که مشهور است، در فرجام کار در روز عاشورا، همان نخستین تپش هایش آهنگ الله اکبر الله اکبر لا اله الا الله سر می داد.
پیامبر اکرم به او عشق می ورزید، چنان که می فرمودند: حسین منّی و انا من حسین
امام حسین علیه السلام تا سن ۷ سالگی در مهد تربیت نبوت رشد یافتند.
نبی اکرم صلی الله علیه و آله ایشان را در آغوش خود با تعلیمات آسمانی پرورش دادند و زیر نظر مستقیم خود تربیت کردند.
شدت علاقه پیامبر اکرم به امام حسین آن چنان بود که اگر کوچکترین ناملایمتی بر وی وارد میشد، بسیار ناراحت میشدند.
آمده است که روزی پیامبر از کنار بیت حضرت فاطمه میگذشتند. چون صدای گریه حسین علیه السلام را شنیدند، وارد خانه شدند و به دخترشان فرمودند: مگر نمیدانی که گریه حسین در من چقدر موثر است؟ آنگاه طفل را بوسیدند و گفتند: خداوندا من این کودک را دوست دارم، تو هم او را دوست بدار.
روزی پیغمبر اکرم هنگامی که در مسجد مشغول نماز بودند، حسین علیه السلام وارد شد و چون پیامبر به سجده رفت بر دوش او سوار شد و پیغمبر سجده خود را به قدری طول داد که کودک به اختیار خود از دوش آن حضرت پایین آمد؛ زیرا نمی خواست او را ناراحت کرده باشد.
میزان عشق پیامبر به حسین علیه السلام آن چنان بود که هنگامی که جبرئیل نازل شد و گفت: خدای حکیم سلام می رساند و می فرماید من حسین و ابراهیم فرزند پیامبر را برای تو نخواهم گذاشت، یکی از آنان را باید فدای دیگری کنی!
حضرت فرزند خویش را فدای حسین کرد و سه روز بعد ابراهیم چشم از جهان فرو بست، و سپس هرگاه پیغمبر اسلام امام حسین را می دیدند، آن حضرت را می بوسیدند و به سینه خود می چسباندند و می فرمودند: من فدای کسی که پسرم ابراهیم را فدای او کردم.
غروب بیست و هفتم صفر دهم هجری را میتوان غم بار ترین و دردناک ترین ایام زندگانی امام حسین به شمار آورد.
در این روز رسول خدا به دیار حق شتافتند و او را با دردی جانکاه و اندوهِ بی پایان، تنها گذاشتند.
پیامبر اکرم برای حسنین تنها یک پدر و یک مربی الهی نبود، بلکه آنان کاملاً خود را وابسته به او می دانستند. زیرا او با آنان بازی می کردند، آنان را بسیار دوست می داشتند و همه را به احترام آنان توصیه می کردند.
یکی دیگر از رویدادهای تلخی که امام حسین علیه السلام شاهد و ناظر آن بود، واقعه غصب فدک بود که در زمان خلیفه اول رخ داد و به ناچار فاطمه برای دفاع از حقوق ضایع شده اش، خطبه های آتشین قرائت کرد که مانند سندی گرانقدر در تاریخ ثبت است.
یکی دیگر از تلخ ترین حوادث دوران زندگی امام حسین علیه السلام، شهادت حضرت زهرا بود.
هنوز تلخی رحلت پیامبر اکرم از دل و جان اهل بیت علیه السلام زدوده نشده بود که فاطمه سلام الله علیها، پس از تحمل صدمات ناشی از در و تازیانه فراق پدر و ظلم و خیانت پارهای از صحابه، به دیار حق شتافت.
مظلومانه و مخفیانه غسل، تکفین و تدفین شد.
این حوادث ناگوار که با فاصله بسیار کم رخ داد و سرانجام به ۲۵ سال خانه نشینی حضرت علی علیه السلام انجامید، و آن امام را به طور کلی از صحنه سیاسی، اقتصادی خارج کرد؛ از حسین علیه السلام ۶ ساله مجاهدی پروراند که توانست عاشورایی با رمز و راز و پیامهای فراوان پدید آورد.
ایشان پس از حضرت فاطمه، در دامان ام البنین رشد یافتند.
همچنین امام حسین به همراه برادرش امام حسن در جنگ صفین حضور داشتند.
امام حسین در کنار برادر
پس از شهادت پدر، امام حسین علیه السلام در خدمت برادرش امام حسن علیه السلام بودند، و در تمامی صحنه های مبارزات و صلح تحمیلی ایشان را یاری می کردند.
امام حسین علیه السلام سخنوری توانا، دلاوری بی همتا، عابدی زاهد، سخاوتمندی بزرگ و… بوده، و در همه حال مطیع امام و پیشوای وقت خود، امام علی و امام حسن علیه السلام بودند.
امام حسین علیه السلام به هنگام شهادت پدرش ۳۷ سال و در زمان شهادت برادرش امام حسن علیه السلام ۴۷ سال داشت.
مطالعه بیشتر
آیا میدانستید حضرت علی (ع) در قبر حضرت نوح مدفون است؟
پس از اینکه امام حسن را زنش جَعده دختر اشعث بن قیس، بر اثر توسعه جنایتکارانه معاویه مسموم کرد، قبل از اینکه دار فانی را فدا کند و برادرش امام حسین را طلبید و طبق وصیت نامه او را وصی و جانشین خود معرفی کرد، و سفارشاتی به آن حضرت فرمود.
پس از شهادت امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام جنازه را غسل دادند و کفن کردند و طبق وصیت، تابوت را به سوی قبر رسول الله حرکت دادند.
مروان و یاران اموی او اجتماع کردند و سلاح بر گرفتند و در حالیکه عایشه نیز سوار بر استر به جمعشان پیوسته بود، از دفن جنازه جلوگیری کردند.
نزدیک بود فتنه گسترش یابد و بنی هاشم با بنی امیه درگیر شوند که امام حسین همه را به آرامش دعوت کرد، و ابن عباس بیدرنگ به سراغ مروان آمد و از او خواست که برگردد و به او گفت: ما قصد نداریم که پسر عمّ خود را در کنار رسول خدا دفاع کنیم، بلکه پس از تجدید دیدار او با مزار، جنازه را به بقیع خواهیم برد تا طبق وصیتش در کنار جده پدریاش فاطمه بنت اسد به خاک سپرده شود. بدین گونه جسد مطهر نواده بزرگ رسول خدا در بقیع مدفون شد.
معاویه و امام حسین (ع)
طبق مفاد صلح نامه امام حسن علیه السلام و معاویه، تعیین رهبری جامعه پس از مرگ معاویه با مسلمانان خواهد بود، و معاویه نمی بایست برای خود جانشین تعیین کند. اما معاویه با به شهادت رساندن امام حسن علیه السلام، فرزند خود یزید را به ولایتعهدی برگزید و برای تثبیت این انتصاب غیرشرعی، ناچار به گرفتن بیعت مردم برای یزید بود.
معاویه به هر وسیله ای که بود این سیاست را پیش برد و تنها پنج نفر بودند که معاویه از گرفتن بیعت از آنان عاجز شد.
این پنج نفر عبارت بودند از:
عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر، عبدالله بن عباس، عبدالله بن ابی بکر، حسین بن علی علیه السلام.
سرانجام در نیمه ماه رجب سال ۶۰ هجری قمری، مرگ معاویه فرارسید و طبق وصیت یزید خلافت را بر عهده گرفت.
امام حسین و یزید
رفتار ضد اسلامی یزید و برای همه آشکار بود و تمامی مسلمانان از او نفرت داشتند.
یزید برای غصب خلافت، به ولید بن عتبه دستور داد تا از ۵ نفر مذکور بیعت بگیرد. بیعت گرفتن از امام حسین علیه السلام برای یزید از افراد دیگر مهم تر و حیاتی تر بود و از این رو یزید بر این امر بسیار پافشاری میکرد، اما امام حسین حاضر به بیعت با او نشد.
امام حسین علیه السلام پس از نپذیرفتن بیعت با یزید، به همراه اهل بیت خود و حضرت زینب راهی مکه شد. هنگام خروج از مدینه ابتدا با جد بزرگوارش پیامبر اکرم و حضرت فاطمه و سپس برادرش محمد حنفیه وداع گفت.
امام علیه السلام در وصیت نامه شان به محمد حنفیه هدف قیام خویش را بیان کردند که در این قیام، قصدی جز “امر به معروف و نهی از منکر و زنده نگاه داشتن دین خدا و روش جدش رسول خدا و پدرش علی مرتضی علیه السلام ندارد”.
در همین حال او برای بنی هاشم و اهل بصره نیز نامه نوشت و از آنها یاری طلبید.
امام حسین علیه السلام زمانی که از مدینه بیرون آمد و به مکه رسید که مردم جزیره العرب، برای انجام عمره مفرده به مکه آمده بودند و به همین سبب، خبر بیعت نکردن امام حسین علیه السلام، از حجاز تا عراق و شام و یمن پخش شد، و آنها که عمره آمده بودند بازگشتند و مردم را خبر دادند که پسر دختر پیامبر، با یزید بیعت نکرده است؛ به مکه رفته و در مکه بست نشسته است و می گوید یزید مردی شراب خوار و قاتل نفس محترمه است و همانند من هرگز با او بیعت نمی کند.
و این خبر در همه آن مناطق پخش شد.
در این مدت نامه های مردم کوفه به امام رسید و خبر هلاکت معاویه و بیعت نکردن حسین، به گوش مردم کوفه رسید.
شیعیان کوفه نامه هایی نوشتند، مبنی بر اینکه حتما امام را یاری خواهند کرد، و نامه را در دهم ماه رمضان در مکه به حضرت تقدیم کردند؛ و نقل شده است که در این مدت، حسین بن علی ۱۲۰۰۰ نامه دریافت کردند.
در متن نامه ای که از سران کوفه به امام حسین علیه السلام رسیده بود چنین نوشته شده بود:
این عریضه ای است به خدمت حسین ابن علی، از سوی شیعیان و فدائیانش. ای امام بزرگوار هرچه زودتر خود را به کوفه برسانید، مردم چشم به راه شما هستند. آنان جز شما را به پیشوایی نمیپذیرند و رای جز رای شما ندارند. پس شتاب کنید، شتاب کنید، شتاب کنید. والسلام.
در روایت دیگری آمده است که مردم کوفه در نامه خود نوشته بودند: صد هزار شمشیر به فرمان شما هستند. هرچه زودتر خود را به کوفه برسانید.
پیش از آن هم مردم کوفه پس از شهادت امام حسن علیه السلام، به امام حسین علیه السلام نامه نوشته بودند که ما آماده ایم با شما بیعت کنیم، تا بر ضد معاویه قیام کنیم.
حضرت در پاسخ نوشت تا معاویه زنده است مانند گلیم پاره ای از پلاس خانه تان باشید.
امام حسین در راه کوفه
امام حسین علیه السلام به همراه یارانش به جانب کوفه را افتادند. نزدیکیهای ظهر بود که ناگهان از دور، سوارانی به چشم دیدند و این عده بالغ بر هزار نفر از سواران ابن زیاد بودند، که هر فرماندهی آنان را برعهده داشت. امام (ع) دستور داد پناهگاهی بیابند و مواضع خود را محکم کنند.
به سوی کوه ذوحُسمُ که در سمت چپ راه بود رفتند و در همان جا فرود آمدند و خیمه ها را برپا ساختند و زنان و کودکان را جای دادند.
چون حر با سواران خود رسید، همگی از شدت تشنگی نزدیک به مرگ بودند. امام حسین علیه السلام دستور داد تا از آبی که ذخیره کرده بودند، همه را سیراب کند و اسب های آنان را نیز آب دادند.
آنگاه حضرت از حضور حر جویا شد. حر در پاسخ گفت ابن زیاد او را مامور جلوگیری از حرکت کاروان کرده است. چون ظهر شد، امام علیه السلام به اقامه نماز پرداخت و قبل از آن خطبه قرائت فرمود و در آن اشاره به دعوت کوفیان از حضرتش کردند.
در خاتمه فرمودند: اگر از آمدنم رنجیده اید، من از همین جا باز می گردم. حر و همراهانش در جواب امام سکوت کردند.
وقتی که امام حسین به نماز ایستاد، حر و سپاهش نیز به ایشان اقتدا کردند. پس از نماز امام مجددا خطاب به ایراد فرمودند و آنان را از حقیقت امر آگاه کردند. حر گفت: به خدا ما از این نامهها و فرستادگان آن اطلاعی نداریم. ایشان تمام نامه هایی را که به سوی حضرت ارسال شده بود نشان داد. حر گفت: ما از آن اشخاصی که نامه نوشته اند، نیستیم و مأموریت ما این است که هر جا با شما برخورد کردیم، شما را به نزد ابن زیاد ببریم. حضرت خشمگین شد و فرمودند: مرگ به تو نزدیک تر است از این اندیشه که در سر داری.
آنگاه امام علیه السلام فرمان حرکت را صادر کردند و کاروان آماده حرکت شد تا سوی حجاز بازگردند.
اما حر از بازگشت کاروان ممانعت کرد. امام فریاد زد: ای حر، مادرت به عزایت بنشیند، از ما چه میخواهی!
حر گفت: اگر فرد دیگری این ناسزا را می گفت پاسخی مناسب میدادم؛ ولی چه کنم که نمی توان از نام مادر شما جز به نیکی یاد کرد.
در اینجا گفت و گو بین حر و امام ادامه یافت و سرانجام برنامهای به ابن زیاد نوشت تا زمینه ای فراهم شود که او با حضرت درگیر نشود؛ و موافقت کرد که امام علیه السلام از طریق قادسیه حرکت کند.
امام این پیشنهاد را پذیرفت و حر با لشکریانش، همراه ایشان حرکت کرد.
امام حسین علیه السلام، پس از حرکت به حر فرمودند: بگذار در یکی از روستاهای نزدیک نینوا، غاضریه، شفیه پیاده شویم.
اما حر نپذیرفت و یکی از همراهان امام به ایشان فرمودند: ای امام بزرگوار، دستور دهید تا با این گروه نبرد کنیم. زیرا جنگ با اینها به مراتب آسان تر از جنگ با سپاهیان بی شماری است که بعد از این خواهند آمد.
امام نپذیرفتند و فرمودند “من نمی خواهم شروع کننده جنگ باشم”.
سپس پیشنهاد فرود در روستای کربلا را داد تا به آب فرات نزدیک باشد. امام با شنیدن نام کربلا، بی اختیار گریستند و فرمودند: خداوندا من از رنج و محنت به تو پناه می آورم.
سپس برای اصحاب خود سخنرانی کردند.
امام حسین در کربلا
سرانجام امام حسین پس از مقابله بسیار، در روز پنجشنبه دوم محرم الحرام سال ۶۱ هجری، در سرزمین کربلا فرود آمدند و حر و سربازانش نیز در گوشه استقرار یافتند.
حر در نامهای گزارش ماجرا را به ابن زیاد نوشت. ابن زیاد نیز در نامهای برای امام حسین چنین نوشت:
از ورودت به سرزمین کربلا آگاه شدم. یزید به من دستور داده که سر بر بستر نگذارم و از شراب سیر نگردم. مگر آنکه تو را به قتل رسانم یا آنکه به فرمان من و یزید درآیی. السلام.
سرانجام صف آرایی دو لشکر به روز عاشورا رسید.
بامدادان یاران امام حسین علیه السلام نماز صبح را با حضرت به جای آوردند و آماده کارزار شدند.
امام حسین در روز عاشورا پس از ادای فریضه نماز صبح، برای یاران خود سخنرانی کردند و چنین فرمودند:
خداوند عزوجل شما را امروز اجازه داد تا از خود دفاع کنید و به جنگید و صبر پیشه کنید، که شهادت من و شما در این روز است. سپس امام به آرایش سپاه پرداختند.
یاران امام حسین (ع)
درباره یاران امام علیه السّلام روایت گوناگونی سراغ داریم. برخی نوشتند که آنان ۳۲ نفر سوار، و ۴۰ نفر پیاده بودند. گروهی ۴۸ نفر پیاده و برخی ۸۰ نفر پیاده آوردهاند؛ و پارهای ۷۰ نفر سوار و صد نفر پیاده برشمردند.
از امام باقر علیه السلام روایت شده است که یاران آن حضرت ۴۵ نفر سوار، و صد پیاده بودند.
شهادت امام حسین (ع)
هنگامی که یاران امام، از برادران، فرزندان و همه مردان بنی هاشم شهید شدند، امام حسین یکتا و تنها در میان انبوه بی شمار دشمن سراپا مسلح ایستادند و فریاد زدند:
آیا کسی هست که در برابر دشمن، از حرم رسول الله دفاع کند؟ آیا خداپرستی هست که در راه کمک به ما، از خدا بترسد؟
آیا فریاد رسی هست که به امید ثواب خدا، ما را یاری کند؟
دیگر کسی باقی نمانده بود. هفتاد تن از پیروان مومن وصمیمی امام حسین، یکی پس از دیگری جان خود را در راه حسین فدا کردند.
ساعتی به غروب عاشورا بیشتر نمانده بود
در خیمه زنان، جوان بیماری با تب شدید و شعلهور خود میسوخت، و پدر را بی یار و یاور یافت. شمشیری به دست گرفت و بیرون آمد و به سوی پدرش رفت و گفت: ای پدر اکنون دیگر نوبت من است. بگذارید که به میدان آزمایش بروم.
امام فرمودند: نه! فرزند عزیزم تو بیماری، توانایی نبرد نداری و در لحظه اول کشته میشوی.
یکی از ما باید باقی بماند، باقی بماند که اهل بیت را به خانه و سرایی برساند.
باقی بماند که رشته حیات ما در این جهان ادامه یابد.
تو به خیمه خود برگردد، خواهران و خویشان خود را نگهداری کن.
پس از این سخنان امام حسین علیه السلام به میدان جنگ شتافتند.
امام حسین علیه السلام به نزدیک سواران رسید.
طبق معمول مبارزه تن به تن خواستند. تعدادی داوطلب جنگ با امام شدند که در اولین برخورد به هلاکت رسیدند.
امام به شمر فرمودند: من با شما میجنگم، شما با من می جنگید و زنان را گناهی نیست.
پس سرکشان خود را تا زنده ام از تعرض به حرم بازدار.
و خود سر اسب را برگرداند و به سوی خیمه گاه شتافتند، و با دشمنان به ستیز پرداختند. تنها بود و آنها ۱۰۰ نفر.
زخمهایی که حضرت در این نبرد برداشت، به روایت معتبر از امام باقر علیه السلام بیش از سیصد و بیست زخم بود.
امام حسین سرانجام بر اثر ضربه، چنان ناتوان و بی حال شد که ناچار خود را از میدان کنار کشیدند، تا اندکی استراحت کنند. و در همان حال چشم از خیمه گاه بر نمیداشتند.
ناگهان سنگی به پیشانی حضرت برخورد کرد که خون از آن جاری شد. لباس عربی خود را بالا زدند تا خون را پاک کنند، در این فاصله تیر زهرآلود ای که سه پر داشت، به سینه امام اصابت کرد، و چند استخوان دنده حضرت را شکست.
نیزه ها از هر طرف بدن ایشان برخورد میکرد، امام بر اثر جراحات سختی که بر وی وارد شده بود دیگر توان مقابله را نداشت، و از شدت ضعف چندین بار برخاستند اما به زمین برخورد کردند.
در لحظات آخر امام طلب آب کردند.
در این هنگام شمر در کمال نامردی و گستاخی با پای خود به سینه امام کوبید و گفت: ای پسر ابوتراب! مگر گمان نداری که پدرت در حوض پیامبر، دوستانش را آب می دهد. پس صبر کن تا از دست او سیراب شوی.
سپس در سینه امام حسین علیه السلام نشست و محاسن مبارک آن حضرت را گرفت، و قصد کشتن او را کرد.
امام لبخندی زدند و فرمودند: مرا میکشی، آیا نمیدانی من کیستم؟
شمر گفت: تو را خوب میشناسم. مادرت فاطمه، پدر علی، و جدت مصطفی است. و دشمن تو خداوند است!
و در ادامه گفت: تو را بدون هیچ گونه ترس و هراسی میکشم.
سپس ۱۲ ضربه شمشیر برگردن امام وارد کرد، و سر را از بدن حضرت جدا ساخت.
این واقعه جنایت بار در دهم محرم الحرام ۶۱ هجری قمری رخ داد، و امام حسین به هنگام شهادت، ۵۸ سال از عمر شریفشان می گذشت.
شهادت چیست؟ شهادت بالاترین شان مرگ است که با نیت فی سبیل الله است و امام حسین علیه السلام سید و سرور شهیدان است.
مطالعه زیارت ناحیه مقدسه
در خصوص شان و مقام امام حسین در عالم دنیا و آخرت این را بیان کنیم که امام حسین (ع) به قدری در پیشگاه خداوند متعال دارای مقام و منزلت هستند که حتی فرشتگان مقرب الهی فرشته میکائیل و جبرئیل هر شب به زیارت قبر امام حسین علیه السلام می روند.
امید روشن هستم، از سال 96 پا به عرصه سایت گذاشتم. من یکی از علاقمندانِ حوزه سئو هستم و تلاش میکنم با علم سئو مطالب آموزشی بیشتری را در بستر وب منتشر کنم.
امید روشن هستم، از سال 96 پا به عرصه سایت گذاشتم. من یکی از علاقمندانِ حوزه سئو هستم و تلاش میکنم با علم سئو مطالب آموزشی بیشتری را در بستر وب منتشر کنم.
4 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
درود و سلام بر شهیدا کربلا
یا امام حسین حاجت همه رو برآورده کن، حاجت منم بده به حق علی اصغرت
یا حسین!!!
من از شما حاجت دنیایی نمیطلبم. چون تو خودت منقطع از دنیا و ما سوی شدی. من دردت را از تو به جانم میطلبم. از تو آزادگی در راه انسانیت و سر خم نکردن در مقابل ظالمان و سَر دادن ولی دل ندادن را آرزو میکنم. من تک تک زخم های تو را با اشک چشم میشویم.
یا حسین!!!
من از شما حاجت دنیایی نمیطلبم. چون تو خودت منقطع از دنیا و ما سوی شدی. من دردت را از تو به جانم میطلبم. از تو آزادگی در راه انسانیت و سر خم نکردن در مقابل ظالمان و سَر دادن ولی دل ندادن را آرزو میکنم.